عدنانعدنان، تا این لحظه: 13 سال و 21 روز سن داره

عدنان زیباترین لبخند خدا

دندان یازدهم ...

از امــروز، دیگر ده دندانه نیستی.   بالاخــــره آمد. همان که بخاطرش مدام انگشتت خیس بود. مدام سرخ تر بود از باقی انگشتانت، بس که فشارش می دادی به لثه هایت.   مبارک ات باشد 11 تایی شدنت. وارد 10 تای دوم شدنت، و بزرگ تر شدنت. راستی؛ آن سطح صاف و صیقلی را که یادت هست؟ حالا فقط یک طرفش مانده.   ✔ . جوانه زدن یازدهمین دندان، در19 ماه و 5 روزگی.   ...
25 مهر 1391

واکسن 18 ماهگی ...

پیش تر ها، حتی قبل از اینکه باردار باشم، درباره اش چیزهایی خوانده و شنیده بودم! می دانستم که سخت ست. درد دارد، تب دارد، لنگیدن دارد... . . . از همان بدو تولد که نه، اما از بعد 1 سالگی ات؛ هر از گاهی به یادم می آمد و در پی این یادآوری، چیزی عائدم نمی شد جز استرس و ترس. تا اینکه، بالاخره رسید روز موعود، روز تزریق واکسن 18 ماهگی.   صبح یک شنبه من و تو و بابا فرزاد و مامی جونی هیشه همراه ما ، درمانگاه شهر زیبا ،   بخش واکسیناسیون!   از همان ابتدای صبح برای خوردن قطره استامینوفن بی قراری میکردی و اشکهایت جاری ب...
23 مهر 1391

دندان نهم و دهم ...

لطیف بی انتهای من؛   9 امین دندان ات، سورپرایز ام کرد، به همان قــدر دندان اول. مبارک ات باشد جان مادر.   الان که می نویسم، هنوز تیزیِ لطیف و ملایم اش را بر روی سبابه ی چپ ام احساس می کنم. چقدر کوچک و نازک و نرم آمد و جا خوش کرد بر روی لثه ی رنگِ گل ات.   تا الان، وقتی انگشتم را بر روی لثه ات می گذاشتم؛ حس خوب آن روز های بی دندانی تداعی می شد، همان بی دندانی و تمام لثه بودن! تا همین چند دقیقه ی پیش تنها دو سمت مانده بود، و حالا فقط یک سمت.   خنده ات نمی گیرد اگر بگویم دلم برایش تنگ می شود؟ ...
20 مهر 1391

شانـــــــــــــزده ماهگی

 " شانزده ماهگی ات مبارکــــــــــــــــ همه ی هستی من "       ماه ها و هفته ها و روزها پي هم مي آيند و تو روز به روز ، كه نه ! لحظه به لحظه در حال شكوفا شدني . جوانه ميزني و سبز ميشوي و گُل ميدهي ... و من با تمام اشتياق مادرانه ام ، نظاره گرِ اين سير تكامل توام گُل اندام من .       امـــروز تو !   شانزده ماهه شدي نازنينم . شانزده ماهه اي دلبر و شيرين . شانزده ماهه اي مهـــــــربان و نيك انديش . شانزده ما...
13 مهر 1391

نامش هست

هاااااااااااااااااااااااااای مردم ... سلاااااااااااااااااااااااااااام     نامش هست :**  آجر **  همین بازی را میگویم ... همین که ما دوتایی را یک روز در میان یکساعتی   خردسال میکند ...  هر چند که داغ جهت بازی کودکان رویش خورده ..یکی نیست بگوید آخر پدرت خوب   مادرت خوب کجای من میخورد به کودک؟؟؟             آجرهایی شبیه به هم رنگا با رنگ ! برای تمرکز عالیییییییییییییییییییییییی است و اعصاب فراوان میخواهد   چون میچینی و می سازی!   &...
12 مهر 1391
1